پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود
پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود

وای که چقدر ندارمت


من تورو به اندازه‌ی‌ لحظه‌لحظه‌ی نداشتنت دوست دارم

سهم من از تو


دیگه با من نیستی؛ ولی زندگیم هنوز طعم با تو بودن می‌ده



هنوز هم تویی که بهم‌جرأت پرواز می‌دی


دیشب خوابتو دیدم... بعد از بیست و نه روز بالاخره اومدی به خوابم...

بهم جرأت دادی باز هم بیام اینجا و برات بنویسم... حتی اگه دیگه حرفامو نخونی...

تو خداحافظی می‌کنی از دنیای پرواز و من... خداحافظ آسمان آبی من

نامش بی‌مانند بود، درست مثل خودش، مثل رنگ چشمهایش...

روزی که رفت، آسمان ابری نبود، باران نمی‌بارید، ولی قلبم هزار تکه شد، یکی برای من ماند و باقی همه را با خود برد، 

و من با همان تکه که ماند، هنوز دوستش داشتم.

امشب، آخرین موسیقی تو و من


تمام لحظه‌هام‌ پر شده از این آهنگ و دیدن ویدئوی زیبا و پرمفهومش... همه‌ی زندگیم شده این آهنگ و می‌سپرمش به تو

بذار عشقمون که با یه موسیقی شروع شد، امشب با این موسیقی جاودان بشه...

unintended  muse