پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود
پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود

عمر کوتاه حس خوشبختی زیر پوست لحظه‌هام


انگار خوشبختی‌ای رو از دست دادم که هیچ‌وقت متعلق به من نبود... 

امشب دلم برای همه‌ی عاشقای دور از هم تنگ شده


فاصله یعنی می‌خوام و نمی‌شه

فاصله یعنی این دنیا که بینمون ایستاده

فاصله یعنی از اینجا که هستم تا تپش قلبم

فاصله یعنی حرفایی که به گوشِت نمی‌رسه

فاصله یعنی صدات که نمی‌شنوم

فاصله یعنی نزدیکترینم، عزیزترینم

فاصله یعنی یک کلمه

فاصله یعنی این روزا



دلریخته


 یادته یه روزی بود، نه خیلی دور، که بادیدن پیامت دستام از شوق می‌لرزید؟ حالا لرزش دستام موندگار شده، شده یه یادگاری عزیز از عشق تو...


یه روزایی مثل امروز، که حتی سایه‌ها هم پنهانند


گاهی به یه سایه نگاه می‌کنی، یا وقتی که به آسمون خیره می‌شی. این‌جور وقتها فقط داری «هیچ» رو می‌بینی، «هیچ» رو، «تهی» رو، «بی‌» مطلق رو؛ و توی این «هیچ»، «همه‌چیز» هست. 

این روزا، دنیای من «بی» تو، همون سایه‌ست، همون آسمونه... که نبودنت تمام دنیامو پر کرده؛ نبودنت شده «همه‌چیز»... 


رؤیاهای من بی‌تو؟


من که رؤیاهام بی‌حضورت، کم از وحشت کابوس ندارن...