پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود
پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود

آخرهفته‌ای به رنگ معجزه


دیدی معجزه شد؟ دیدی صدای قلبمو شنید؟ وگرنه چی شد که دنیا رو‌ داد بهم؛ که لبخند رو دوباره نشوند روی لبهام؛ که هزارباره عاشقم کرد؟

حالا بخواد یه لشکر، یه دنیا بیان جلو روم وایسن و  یکصدا بگن عشق تو قصه‌هاست، بگن توهمه، بگن هوسه و زودگذر، اصلن بگن فراموش میشه... بذار بگن... بذار هرچی می‌خوان بگن... من که می‌دونم... من که خودم دیدم... من که با قلبم حقیقت رو حس کردم...

...

تو خودِ منی، وجودِ منی، صدای منی... من می‌دونستم صدامو می‌شنوی؛ برای همین تمام حرفامو به خودت زدم. من مطمئن بودم جوابمو می‌دی؛چون تو خودِ منی، وجودِ منی، نگاهِ منی...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.