پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود
پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود

با تو همیشه شاعرم


منو صدا می‌کنی و هم‌نامِ زیباترین گلها می‌شم؛

صدات می‌کنم و با جان گفتنت، جانِ تازه می‌گیرم؛

منو می‌بوسی و  از عطر نفسهات خوشبو می‌شم؛

می‌بوسمت و طعم بوسه‌هات، بهشتی‌ام می‌کنه؛

دستهات رو بذار تو دستام تا حسِ آتشینِ گرمای وجودت به یادم بیاره دلیل خوشبختی‌ام رو: داشتن صدات، بوسه‌هات، دستهات...

چشمهات، آسمان


آینه‌های روبرو


خودم رو تو آینه نگاه می‌کنم... انگار که اونور آینه تو نشسته باشی و با زیباترین چشمای دنیا، با عمیق‌ترین نگاه آسمون منو نگاه کنی و با نگاه و لبخندت مثل همیشه منو تحسین کنی...

دستم رو فرو می‌کنم تو موهام، لبخند می‌زنم به جان‌جانِ اونطرفِ آینه و دوباره میشم پرغرورترین عاشق‌ دنیا...