آقای خوشتیپ و محترمی که درست وایسادی تو مرکز روزها و روزمرگیهام...
فقط خواستم بگم میدونستی دو بیست مین هرز؟
فکر نکنی حواسم نیستا...
جذابترین، پرمعناترین، تکرارنشدنیترین و بیانتهاترین کتابی برایم... فروتن و باطمأنینه، متین و پرآرامش؛ و تنها یک نگاه، یک نگاه گرم و عمیق کافیست برای غرق شدنم در مفهوم بیکران وجودت.
من باحرارت، برگ به برگ میخوانمت؛ تشنهی فهمیدنت، ظرافت روحت را از بین حرفهایت درک میکنم و با شوق، هرروز و هرروز، کلمه به کلمه زبان عشق را از تو یاد میگیرم...
تویی که سرشار از هوش و ذوق و شعوری؛ تویی که سرچشمهی احساسات ناب و زیبا و پاکی... تویی که پر از زندگی و شوق و شوری و این از هر کلامت پیداست...
تو را نه یکبار، که باید چندباره خواند و خواند و خواند؛ هربار از کشف یک مفهوم تازه لذت برد و روح را با شادی پرواز داد. با تو نه یکبار، که چندباره باید زندگی کرد.
شما میدونستی بامحبتترینی؟ اصلن حواست هست که محبتی که توی دلته رو با عاشقانهترین کلمهها و به بهترین شکل ابراز میکنی؟ شما میدونستی حرفای قشنگی که به من میزنی هی میشن جوونههای سبز و لطیف و کوچولوی عشق که توی قلبم پا میگیرن؟ میدونستی با همین حرفها، تمام وجود منو همرنگ چشمات کردی؟