پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود
پرواز در آسمان آبی

پرواز در آسمان آبی

این وبلاگ، مخاطبِ خاص داشت... جان‌جانم، به تو از تو می‌نوشتم. اینجا خونه‌ی عشقمون بود که هر روز یه حسِ نابِ جدید توش متولد می‌شد... این وبلاگ از این پس به‌روز نمی‌شود

دلتنگ‌ترینم برای آغوشت


فقط در آغوش عشق تو این شب بی‌انتها امن و آرام میشه...

هرجا باشم، لحظه‌به‌لحظه، به‌یاد چشمای مهربونتم


آقای خوش‌تیپ و محترمی که درست وایسادی تو مرکز روزها و روزمرگی‌هام...

فقط خواستم بگم می‌دونستی دو بیست مین هرز؟

فکر نکنی حواسم نیستا...

شوقِ خواندنت همیشگی


جذاب‌ترین، پرمعناترین، تکرارنشدنی‌ترین و بی‌انتها‌ترین کتابی برایم... فروتن و باطمأنینه، متین و پرآرامش؛ و تنها یک نگاه، یک نگاه گرم و عمیق کافیست برای غرق شدنم در مفهوم بی‌کران وجودت.

من باحرارت، برگ به برگ می‌خوانمت؛ تشنه‌ی فهمیدنت، ظرافت روحت را از بین حرفهایت درک می‌کنم و با شوق، هرروز و هرروز،  کلمه به کلمه زبان عشق را از تو یاد می‌گیرم...

تویی که سرشار از هوش و ذوق و شعوری؛ تویی که سرچشمه‌ی احساسات ناب و زیبا و پاکی... تویی که پر از زندگی و شوق و شوری و این از هر کلامت پیداست...

تو را نه یک‌بار، که باید چندباره خواند و خواند و خواند؛ هربار از کشف یک مفهوم تازه لذت برد و روح را با شادی پرواز داد. با تو‌ نه یک‌بار، که چندباره باید زندگی کرد. 



که فراق تو مبدل شده باشد به‌وصال


بهترین عیدی، تو روز عیدِ تو و من، جان‌جان و پرواز

سرمست از نوازش سرانگشت کلامت


شما می‌دونستی بامحبت‌ترینی؟ اصلن حواست هست که محبتی که توی دلته رو با عاشقانه‌ترین کلمه‌ها و به بهترین شکل ابراز می‌کنی؟ شما می‌دونستی حرفای قشنگی که به من می‌زنی هی میشن جوونه‌های سبز و لطیف و کوچولوی عشق که توی قلبم‌ پا می‌گیرن؟ می‌دونستی با همین حرفها، تمام وجود منو همرنگ چشمات کردی؟